... دفتر خاطره

تبلیغاتــــ advertising

آخرین مطالب سایت ... دفتر خاطره


سپاهان درب
نشت گاز در خط انتقال فاز 12 پارس جنوبی
۲۶ درصد مردم ایران در روستاها زندگی می‌کنند
شرق کشور در انتظار گرد و خاک


وای امروز بیست و یکمه، آذرماه چقد سریع گذشت نمیدونم شاید بخاطر اینکه برنامه درسی این ماهم فشرده بود و نرسیدم همش و بخونم . . .
پاییز اصلا زمان خوبی واسه درس خوندن نیست ،زمستون که دیگه بدتر خدا به داد من برسه امسال!

چقد امروز شبیه جمعه اس انگار تو زمان گم شم،خیلی وقته صبح خونه نبودم. امروز اصلا حال سرکار رفتن نداشتم خواستم واسه خودم باشم،
فارغ از دغدغه های دنیا و آدم هاش ...


http://parsa1390.persiangig.com/image/22.jpg


مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود.

استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست.

مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: عجیب آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است.

به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟

استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت و

گفت: به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن می رود.


سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت.

سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت.

استاد گفت: این سنگ را هم که دیدی.

به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد.

حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را!?

مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت:

اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم

استاد لبخندی زد و گفت: پس چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟


اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده

استاد این را گفت و بلند شد تا برود.

       مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید

       و از جا برخاست ومسافتی با استاد همراه شد.

       چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی

       مرد جوان از استاد پرسید:

       شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می کردید

        یا آرامش برگ را؟

       استاد لبخندی زد و گفت:

       من تمام زندگی خودم را با اطمینان به خالق رودخانه

       هستی و به جریان زندگی سپرده ام

      و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم

      که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد

      از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمیشوم

       و من آرامش برگ را می پسندم.



خدایا آرامش خواهانم!

عطافرما...



خرید بک لینک

بخش نظرات براي پاسخ به سوالات و يا اظهار نظرات و حمايت هاي شما در مورد مطلب جاري است.
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .
شما نيز نظري براي اين مطلب ارسال نماييد:
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
کلمات کلیدی
i> http://pnuna.avaxblog.com/
  • http://wp-theme.avaxblog.com/
  • http://niushaschool.avaxblog.com/
  • http://miiniikatahamii.avaxblog.com/
  • http://sheydaw-amirhoseiwn.avaxblog.com/
  • http://akhbar-irani.avaxblog.com/
  • http://tanzimekhanevadeh.avaxblog.com/